کتابشناسى امروزه به عنوان یک رشته علمى مطرح است که در آن روش به دست آوردن اطلاعات درباره کتابها و تحقیق در آنها و عرضه آن به صورت منظم مورد نظر است.
کتابشناسى، به ویژه کتابشناسى موضوعى به عمر پژوهشى محققان و دانشمندان و همه کسانى که به نوعى با کتاب سر و کار دارند مىافزاید و میدان تحقیق را براى آنان گسترش مىدهد و مسائلى را که به ذهن پژوهشگر نمىآید، در مقابل دیدگان او به تصویر کشیده ردیف کرده و افقهاى جدیدى را براى او ترسیم مىنماید و دسترسى محقق را به منابع مختلف ممکن مىسازد، چرا که شناخت منابع از اولین گامهاى تحقیق و پژوهش در یک موضوع است و پژوهشى عمیق و پربار است که از منابع زیادى استفاده کرده باشد.
در این مجموعه که پیش رو دارید، بر آن شدیم تا کتابها و منابعى را که درباره تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول تدوین یافته و بدانها دست یافتهایم، فهرست کنیم.
از آنجا که نخستین گام در پژوهش و سامان بخشى به هر موضوع، آشنایى کامل و دقیق از تحقیقات انجام شده در آن موضوع است و دوباره کاریها، پربار نبودن و نااستوارى برخى پژوهشها بیشتر به خاطر بیاطلاعى پژوهشگر از سرچشمههاى بحث و منابع در خور مراجعه در آن موضوع است. شناسایى و شناساندن منابع و کتابشناسیهاى موضوعى امرى ضرورى است که باید این مهم هر چه بیشتر و بهتر با روشهاى جدید و کارآمد مورد توجه قرار بگیرد.
باید گفت در این زمینه کمبودها بسیار است و تلاشهاى صورت گرفته با کاستیهاى فراوانى در کمیت و کیفیت روبرو است. جا دارد کتابشناسان خبره و باتجربه به این مهم بپردازند تا ضمن معرفى فعالیتهاى انجام شده به پژوهشگران، خلأهاى موجود نیز روشن گردد تا پژوهشگران به تلاشهاى روزآمد و نیازهاى بایسته بپردازند.
کتابشناسیهاى موضوعى قرآن که تاکنون فراهم آمده است نیز همانند موضوعات دیگر بسیار ناقص و غیرمتقن است و در آن استقصاى کامل صورت نگرفته و پاسخگوى نیاز پژوهشگران نیست.
بیش از چهارده قرن از نزول آخرین کتاب آسمانى مىگذرد. اهتمام به این کتاب جاودانه و مهمتر ازآن تفسیر و تبیین معارف وحى از صدر اسلام تا کنون پیشینه دارد. عالمان و مفسران از نخستین سدههاى اسلام تاکنون، هر یک با نگرشى و از زاویهاى ویژه به قرآن نگریستهاند و به شرح و تبیین آن به فراخور حال و بضاعت خویش دست یازیدهاند. فنّ تفسیر از عصر صحابه و تابعان و تابعان آنان تاکنون دورههاى گوناگونى را پشت سر نهاده و با شیوههاى فقهى، نقلى، عقلى، علمى، فلسفى، کلامى، اخلاقى، تربیتى، ادبى، بلاغى، اجتماعى، طبیعى و ... دنبال شده است.
تلاش دانشمندان در عصر تألیف، میراثى ارجمند و غنى براى پیشینیان به یادگار گذاشته است وسرانجام در قرن چهاردهم، تفسیر قرآن به اوج شکوفایى و گستردگى خود رسیده است و تحوّل و پیشرفتى چشمگیر در سنجش با سدههاى پیشین یافته است. مهمترین محورهاى این پیشرفت بدین قرار هستند:
۱. تحول در نظام تفسیر نویسى.
۲. تحول در نگرش به قرآن و آفرینش فضاهاى تازه و چشماندازهاى نوپیدا در این راستا.
۳. طرح موضوعات روزآمد و مورد نیاز در مقولههاى سیاسى، فرهنگى، اجتماعى و ... .
۴. تکامل و جامعیت روشهاى تفسیرى.
۵. فراوانى و فراگیرى در عرصه اندیشهها و باورها.
اینک در راستاى کتابشناسى موضوعى قرآن، به معرفى و شناسایى کتابهایى که درباره تفسیر قرآن به ترتیب نزول به نگارش در آمدهاند یا بخشى از آنها این مقوله را در بردارد، مىپردازیم.
ملاحویش آل غازی از مردم سوریه و دانشمندان آن دیار است که حنفی مذهب و در نسب، منتسب به ذریه طاهره امام موسى بن جعفر۸است. وی مدعی است اولین تفسیری است که قرآن را بر حسب ترتیب نزول آیات (ترتیب مصحف علی۷) و با روش تاریخ گذاری آیات قرآن تفسیر کرده است.
او در مقدمه این تفسیر مىگوید:
«باید قرآنى چون قرآن امام على ـ کرم الله وجهه ـ که بر حسب نزول ترتیب یافته بود نوشت؛ نه آنکه ادعا کنیم قرآن موجود توقیفى نیست و باید نظم آن به هم بخورد، بلکه این روش براى درک پیام قرآن و عرضه آن بر توده مردم با شناخت تاریخ نزول و اسباب نزول و آگاهى از مطلقات و مقیدات و دیگر خصوصیات آن، آسانتر خواهد بود. من در تفسیر این روش را از ایشان (امام على۷) برگزیدم و کسى در فواید بسیار آن تردید ندارد.»
ملاحویش سبب اهتمام به روش تفسیر ترتیب نزولی را فوایدی میشمارد که بر آن مرتب میگردد. ایشان میگوید:
«باید دانست که بیتردید تفسیر قرآن مطابق نظر امام علی ـ کرم الله وجهه ـ پرفایده است؛ زیرا ترتیب نزول غیر از (ترتیب) تلاوت است و علما چون آن را به ترتیب مصاحف تفسیر کردند، ناگزیر شدند که با عبارات تکراری بدان اشاره کنند؛ زیرا اختلافی که میان ترتیب قرآن در مصاحف و ترتیب نزول هست، تکرار را ایجاب میکند و به قطور شدن تفاسیر میانجامد. اختلاف در اسباب نزول و ناسخ و منسوخ، و قبول و رد آنها نیز از همان ناشی گردیده است. من طی جستجویی دریافتم کسی قبلاً به تفسیری از قرآن نپرداخته است که متناسب اشاره امام۷باشد و خواننده را از رنج آن اختلافات برهاند و چگونگی
نزول قرآن را به او بشناساند و به اسباب نزول آن بیاگاهاند و لذت معانی و مزه اختصار مبانیاش را به صورت آسان و روان و خلاصه و خالی از رد و قبول و سالم از عیب و علت و محفوظ از خطا و لغزش به او بچشاند.» (۱/۴)
شایان ذکر است عبدالقادر از سویی به توقیفی بودن ترتیب سورهها و نیز ترتیب آیات آنها عقیده دارد و همین طور قائل است که پارهای از آیات مدنی در سورههای مکی و بالعکس، و نیز پارهای از آیات متأخرالنزول در سورههای متقدم النزول و بالعکس وجود دارد و این به دستور پیامبر۶صورت گرفته است، ولی از سوی دیگر ترتیب سورههای مصاحف را نادیده گرفته و به قول خود طبق نظر امام علی۷تفسیری به ترتیب نزول فراهم میآورد.
جمع این دو عقیده در خصوص ترتیب سورهها برای او مشکلی پدید نمیآورد، اما در مورد ترتیب آیات برای او ایجاد مشکل میکند. از این رو در تفسیرش به خود اجازه نمیدهد که آیات را از جایشان تغییرداده، به ترتیب نزول بیاورد؛ به این دلیل که ترتیب آیات سورهها توقیفی است و این کار، نظام قرآن را از هم میگسلد.
وی در این گونه موارد اشاره میکند که آن آیات در زمان دیگری نازل شده است. روش بحث عبدالقادر در خصوص آیات و سورههای قرآن بدین ترتیب است که در صدر تفسیر هر سوره، مکی و مدنی آیات آن را یاد کرده، سپس چنانچه درباره نسخ آیاتی از آن قولی رسیده باشد، به ذکر آن مبادرت میورزد. وی معمولاً قول به نسخ را در صورتی که با شروط اصولی نسخ منافات داشته باشد، رد میکند (همان، /۷۵ و ۸۶ و ۱۰۱-۱۰۲ و ۱۰۶)
سپس اگر ذیل آیاتی، اسباب نزولی روایت شده باشد، به نقل آن میپردازد و اگر روایتی بر تقدم یا تأخر نزول آن آیات دلالت داشته باشد، درباره تاریخ نزول آن نیز اظهار نظر دارد (همان، /۶۹ و ۱۰۱-۱۰۲). نیزبه ندرت با عنایت به ترتیب نزول به نقد روایات اسباب نزول میپردازد؛ برای مثال پس از نقل روایتی از ابن عباس مبنی بر اینکه سوره مسد پس از آیه «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ» (شعراء/۱۲۵) نازل شده،میگوید:
«صحیح نیست که این سبب نزول آن باشد؛ زیرا این آیه پس از آن (سوره) نازل شده و درست نیست که مؤخر سبب مقدم باشد؛ همچنان که درست نیست مقدم ناسخ مؤخر باشد.» (همان، /۱۲۱)
این تفسیر در سال ۱۳۵۵ قمری نوشته شده و در سه بخش تنظیم گردیده است؛ دو بخش آن مخصوص سورههاى مکى و یک بخش مخصوص سورههاى مدنى است و با نام «بیان المعانى» در شش مجلد و براى اولین بار در سال ۱۳۸۲ قمری در دمشق (مطبعه ترقى) به چاپ رسیده است.
دو سال پیش از آنکه تفسیر عبدالقادر ملاحویش از چاپ درآید، در سال ۱۳۸۰ قمری مفسر دیگری به نام محمد عزهدروزه بر اساس ترتیب نزول تفسیری را با عنوان «التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول» تألیف کرد.
عزت دروزه یکى از فلسطینیان متفکر و مبارز معاصر است که سالهاى دراز با استعمارگران درگیر بوده و سالها در زندان به سر برده است. تفسیر وى محصول یکى از همین زندانهاست. وى پس از آزاد شدن به ترکیه رفت و آن را تنظیم و فراهم ساخت و به چاپ رساند. وفات وى درسال ۱۴۰۴ قمری روى داد. تاریخ تألیف کتاب، ۱۳۸۰ و چاپ آن در سال ۱۳۸۱ قمری در قاهره، در دوازده جلد انجام شد.
التفسیر الحدیث از جمله تفاسیر اجتهادی ـ عقلانی به شماره میآید که مؤلف بر پایه منابع و مصادر و بیشتر با تکیه بر سیاق و توجه به نظم آیات و دقت در نکات و دقایق نحوی و بیانی و به خصوص توجه به مقتضیات نزول و... به تفسیر آیات پرداخته است. مفسر در یک نگاه کلی، سورهها را به دو بخش مکی و مدنی تقسیم میکند و پس از آن، بر اساس روش اجتهادی خود از روایات در تفسیر بهره میگیرد.
او برخلاف عبدالقادر در ترتیب نزول سورهها تغییرات و جابجاییهایی را انجام داد؛ به این ترتیب که سوره فاتحه را که طبق نظر مشهور در ردیف پنجم ترتیب نزول قرار دارد، به صدر ترتیب آورد. نیز سورههای رعد،حج، رحمن، انسان و زلزله را در دنباله سورههای مکی جای داد، حال آنکه سورههای مذکور مدنیاند. همچنین سورههای حشر و جمعه را پیش از سوره احزاب قرار داد و سورههای ممتحنه و حدید را قبل از سوره توبه آورد.
دروزه در خصوص مزیت چنین تفسیری از قرآن مینویسد:
«ما بر آن شدیم که ترتیب تفسیر را بر وفق ترتیب سورهها قرار دهیم، به این صورت که نخستین سوره مفسر، [سوره حمد و پس از آن] سوره علق باشد، سپس سوره قلم، زان پس سوره مزمل تا آنکه سورههای مکی پایان پذیرد. پس از آن سوره بقره، سپس سوره انفال تا آنکه سورههای مدنی خاتمه یابد. زیرا معتقدیم چنین روشی برترین روش فهم قرآن و خدمت بدان است؛ چون بدین وسیله میتوان لحظه به لحظه سیره نبوی را دنبال کرد. به علاوه میتوان حالات و مراحل نزول را به شکلی روشن و دقیقتر پی گرفت و بدین ترتیب خواننده در فضای نزول قرآن و شرایط و مناسبات و غایات و مفاهیم آن قرار میگیرد و حکمت نزول برایش نمایان میشود.» (۱/۸)
گویا دروزه از اینکه چینش تفسیری وی مخالف چینش مستند به دستور پیامبر است، نگرانی داشته و در این کار زمینه اتهام نوعی قداستزدایی را میداده است. به همین دلیل در صدد دفاع برآمده و ضمن اشارهای به این تلقی خود که در روشش تفسیر هر سوره جداگانه صورت میگیرد و در حقیقت این تفسیر، تفسیرهای مستقل برای سورههای قرآن است، میگوید:
«اگر این کار را به قصد ارائه متنی برای تلاوت انجام میدادم، ناروا و ممنوع مینمود! ولی هدف من یک کار علمی است که مفسر به برکت آن در فضای نزول تدریجی آیات قرار میگیرد و انگیزهاش برای فهم قرآن و حکمت نزول آن دوچندان میگردد، از طرفی با این روش، هر سوره به صورت مستقل تفسیر میشود و این به معنی تنظیم قرآن نمیباشد. گذشته از این در گذشته دانشمندانی به تفسیر واحدها یا سورههایی از قرآن پرداختهاند، همانگونه که علی۷ بر اساس روایتی، قرآن را بر اساس ترتیب نزول تدوین کرد، بدون اینکه با نقد و مخالفتی روبهرو شوند.» (همان، /۹ و ۱۳)
درباره روش دروزه گفتنی است وی در این خصوص از منابع مختلف بهره گرفته است؛ نظیر روایات ترتیب نزول و سبک و مضمون سورهها و روایات تاریخی. او تفسیر خود را با سوره حمد آغاز کرده و سپس به سوره علق میپردازد، در انتها نیز تفسیر خود را با سوره نصر پایان میدهد.
بحث لغوی بسیار کوتاه و خالی از ارائه مدرک در این تفسیر، نخستین نگاه به آیات مورد مطالعه را تشکیل میدهد و کار بعدی در بیشتر جاها، گزارش محتوای آیات با تعبیر «قَد تَضَمَّنت» یا مشابه آن میباشد. سپس تحت عناوین «تعلیق»، «تلقین» و «استطراد»، سایر مطالب مربوطه به بحث گرفته میشود.
«تعلیق» اشاره به موضوعاتی دارد که در آیه یا آیاتی به صورت روشن مشاهده میشود و مؤلف در پرتو روایات و آیات دیگر به بررسی موضوعی آنها میپردازد و یا به تحقیق پیرامون زمان، مکان و شروط نزول مجموعه آیات مشتمل بر آنها همت میگمارد.
عبارت «تلقین» غالباً اشاره به پیامهای قابل استفاده از آیه دارد. عنوان «استطراد» بیان مطالب خارج از موضوع مورد نظر آیه را که پیوند جزئی با آیه دارد، به بحث میگیرد؛ مانند بازخوانی ماجرای فتح مکه ذیل آیه ۱۰ سوره حدید.
بخش عمده «التفسیر الحدیث» را تعلیقهها تشکیل میدهد و خیل کم به دو عنوان دیگر پرداخته شده است. نامبرده در بسیاری از موارد، روایات اسباب نزول را مورد نقد قرار داده؛ مثلاً در رد این سخن ابن عباس که سوره مسد پس از «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ» (شعراء/۱۲۵) نازل شده، مینویسد:
«ما در این سبب نزول و مناسبت نزولی که برای این سوره روایت شده، تردید داریم. سیاق آیه شعراءدلالت ندارد بر اینکه در دوره اولیه نازل شده باشد و روایات خاطر نشان میسازند که دعوت پیامبر۶از نزدیکانش طبق آیه مذکور سوره شعراء پس از چند سالی از آغاز دعوت بوده است؛ حال آنکه سوره مسد در همان اوایل نزول یافته است، حتی ترتیب آن را ششم قلمداد کردهاند.» (همان، /۱۲۳)
نیز در بسیاری از موارد روایات مکی و مدنی را رد میکند؛ مثلاً ذیل آیه «وَ مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدرِه» (انعام/۹۱) مینویسد:
«مصحف مورد اعتماد ما روایت میکند که این آیه مدنی است و مفسران روایتی را آوردهاند که خاطرنشان میسازد، مناقشهای میان پیامبر۶ و یکی از احبار یهود مدینه رخ داد. پیامبر۶ به تورات که خدا آن را [بر آنان] نازل کرده بود، استشهاد کرد، آن گاه آن شخص یهودی سوگند خورد که خدا هیچ چیزی را بر هیچ کسی نازل نکرده است. ولی این آیه در میان آیات مکی قرار دارد و سیاق آنها از انسجام کاملی برخوردار است. مضمون روایت نیز درست نیست؛ چون بسیار بعید است که حبری یهودی نزول تورات را از جانب خدا بر موسی در حالی انکار کند که هستی یهودیان و دین آنان بر آنان مبتنی است. از این رو ما مکی بودن آن آیه را ترجیح میدهیم؛ بلکه بر آن قطع داریم.» (۴/۱۹۰-۱۹۱)
شایان ذکر است که در این دو تفسیر (بیان المعانی و التفسیر الحدیث) که در جهت هدایت و بررسى مسائل اجتماعى حاضر در پرتو تعالیم قرآنى نوشته شدهاند، چیز تازهاى که دستاورد این شیوه (روش ترتیب نزول) باشد، به چشم نمىخورد و همان گونه که شیخ محمد عبده در «تفسیر المنار» و مراغى و قاسمى در تفسیرهایشان با دیدى اجتماعى و بر اساس نیازهاى روز به تفسیر پرداختهاند، در این دوتفسیر نیز با همان نظر ولى بدون هیچ تفاوتى در برداشت ـ و تنها بر حسب تفاوت در روش ـ عمل شده و مزیتى در آنها دیده نمىشود، از این رو این روش بیش از تکلفى بیحاصل نیست.
دروزه پس از تألیف تفسیرش، کتابی را به نام «سیره الرسول، صور مقتبسه من القرآن الکریم» تألیف کرد. وی در این کتاب بر پایه آیاتی از قرآن که راجع به زندگی پیامبر۶ است،کلیه موضوعات مربوطه را به ترتیب نزول بررسی و گزارش کرده است. او در طی این کتاب به موضوعاتی چون رفتار مشرکان،اهل کتاب و مؤمنان و نیز تک تک احکام شرعی پرداخته و سیر تاریخی هر یک از آنها را بیان کرده است.
دروزه درباره روش کار خود در این کتاب و دشواریهای آن چنین آورده است:
«ما دوست داشتیم این صور متنوع [از زندگی پیامبر۶] را دوره به دوره عرضه کنیم؛ ولی چنان که روشن است، موارد تشابه [میان آیات] این کار را دشوار ساخته است؛ به علاوه شناخت صحیح تاریخ نزول سورهها و گروههای قرآنی مکی دشوار است. البته روایاتی که در مورد ترتیب نزول سورهها رسیده، قدری این دشواری را کاهش میدهد.
قرائنی که در مضامین سورهها و گروههایی از آیات است، صحیح بودن یا قریب الصحه بودن بسیاری از این روایات را الهام میکند، از این رو بر آن شدیم که در بررسی این دوره و ترسیم سورههای قرآنی آن به شیوهای عمل کنیم که میان ملاحظه زمان در حد امکان و قرار دادن سور در چارچوب موضوع مستقل سازگاری ایجاد کنیم.
ما پس از این سخن جدولی را پیش روی خواننده خواهیم نهاد که حاوی ترتیبهای نزول رسیده درباره سورههای مکی است. آنها به احتمال زیاد بر روایات و بررسیهای نقلی مبتنی است و خواننده خواهد دید که بسیار به هم نزدیکاند، طوری که احتمال قریب الصحه بودن ترتیبهای مذکور را تقویت میکند. ما تأکید داریم که در بررسی سیره و مراحل آن در دوره مکی از آنها استفاده کنیم.
معالوصف احتمال ندارد گروههایی از [آیات]اش به طور پراکنده نازل شده باشد؛ زیرا از جمله اموری که شایان توجه است، این است که مضامین و نظم سورهای کوتاه و مسجع در درجه اول و پیوستگی فقرات در بسیاری از سورههای متوسط و بلند غیر مسجع ولی برخوردار از وحدت موضوعی به نحو عام در درجه دوم، ملهم این معنایند که بیشتر سورههای مکی یکجا نازل شدهاند.
همچنین میتواند ملهم این معنا باشد که سورههایی که گروههای [آیات]شان جدا جدا نزول یافته، [نزول گروههای آیاتشان] پی در پی بوده است و نزول گروههایی از [آیات] دیگر سورهها میان آنها فاصله نینداخته است....
گاهی اشکال میشود که وجود آیات مدنی در سورههای مکی موجود میگردد،در پذیرش نزول یکباره این سورهها یا انضمام فقرات یا مرتب ساختن آیات آنها از دوره مکی به همان صورتی که در مصحف آمده، میتوان درنگ کرد؛ اما بدان معتقد نیستیم؛ زیرا آیاتی که مدنی بودن آنها به ثبوت رسیده باشد یا سورههایی که چنین آیاتی را در بر داشته باشند،فراوان نیستند و تناسب آنها دلالت بر این دارد که در ترتیب آیات سورههای مکی و انضمام فقرات آنها تغییر زیادی در دوره مدنی پدید نیامده است.» (سیره الرسول، ۱/۱۴۳-۱۴۴)
شایان ذکر است دروزه در جدولی که بدان اشاره کرده،ترتیبهایی را که در مصحف فؤاد، تفسیر خازن، تفسیر مجمع البیان و الاتقان سیوطی آمده و از کسانی چون ابن عباس، حسن بصری و عکرمه و جابر بن زید نقل شده، آورده است.
مهندس بازرگان یکی از قرآنپژوهان پرکاری بود که کتابهای فراوانی در زمینه موضوعات قرآنی تألیف کرده است. کتابهایی همچون «سیر تحول قرآن»، «باد و باران در قرآن»، «بازگشت به قرآن»، «شناخت وحی و جملهشناسی قرآن»، «ارتباط غیر زبانی میان خدا و انسان»، «انگیزه و انگیزنده» و «توحید و طبیعت و تکامل».
تفسیر «پا به پای وحی» یکی از تفاسیر تحلیلی و تاریخی بر اساس سیر نزول قرآن کریم است. این کتاب محصول تفسیر بازرگان در انجمن اسلامی مهندسان در دهه ۶۰ است. پا به پای وحی شانزده سوره قرآن را مطابق ترتیب نزول با نظم خاصی تفسیر نموده و پس از آن به مباحث علوم تجربی در قرآن کریم میپردازد.
مفسر افزون بر اسناد تاریخی، از گروهبندیهای آماری و سبکشناسیهای ریاضی و تهیه جدولهایی از گروههایی از آیات قرآن، آن سان که در کتاب «سیر تحول قرآن» تئوری آن را تبیین کرده،استفاده و برآن اساس ترتیب را رعایت نموده است. بدین منظور در این کتاب آیات قرآنی در گروههای تنزیلی دسته بندی شدهاند.
روش بیان مطالب به این گونه است که مفسر پس از آوردن گروهی از آیات (با جدول) که در برابر هر واژه ترجمه ساده آن را نشان میدهد، مختصر توضیحی در دو بخش جداگانه میآورد: بخش تدبر و بخش تفسیر.در بخش تدبر به تاریخ و شرایط نزول اشاره دارد و در بخش تفسیر به واژهشناسی و توضیح کلمات و برداشتهای تربیتی و هدایتی از آیات میپردازد.
مؤلف مشکل این نوع تفسیر را عدم اعتبار حداقل زمانی در تنزیل قرآن میداند و اعتقاد دارد که این مشکل با تألیف کتاب «سیر تحول قرآن» برطرف شده است.
ولى تمام این دستهبندیها و نمودارهاى سیر تحول و نزول قرآن بر پایهای سست نهاده شده و از دایره حدس و گمان فراتر نرفته است. عمده آنکه نویسنده مبناى کار خود را بر جدولى نهاده است که اساساً فاقد اعتبار است و تنها نموداری مجهولالهویه است که در دوران قاجار در پایان ضمیمه «کشف المطالب» قرآن به چاپ رسیده و معلوم نیست تنظیم کننده آن کیست و از کجا به دست آمده است.
احتمالاً کار یکى از قرآنپژوهان غربى زمان قاجار باشد. هر چه هست، مشحون از اغلاط و اشتباهات علمى و تاریخى است و معلوم مىشود که تنظیم کننده آن در مسائل قرآنى ناآگاه بوده است، ولى اینکه چگونه فردى مانند مهندس بازرگان ـ با سوابق علمى درخشان ـ بدین جدول ناشناخته روى آورده و آن را الگو و مبناى کار خود قرار داده، چیزى است که در پرده ابهام قرار دارد! خود چنین مىگوید:
«پیرامون مسئله برخورد انبیا با امم گذشته در سوره عنکبوت، برای تکمیل و تفصیل فهرست، لازم شد آیات سورههاى دیگر نیز مطالعه شود. در جمع آورى و مقابله آنها این مسئله پیش آمد که کدام دسته از آیات ـ مثلاً از میان آیات مربوط به حضرت نوح ـ باید جلوتر و کدام عقبتر قرار گیرد؟ براى چنین کارى، ناگزیر باید تاریخ یا لااقل ترتیب نزول سورهها را بدانیم. اتفاقاً در ضمیمه قرآن (چاپ اسلامیه) بعد از صفحات کشف المطالب و قبل از صفحات کشف الآیات، جدولى دیدم که این مشکل را حل مىکرد و یافتن چنین جدولى وسیلهاى براى خیلى از مطالعات و استنباطات گردید.» (سیر تحول قرآن، /۱۶)
آنچه از این تفسیر منتشر شده، مربوط به اول نزول وحی است. جلد اول و دوم این کتاب توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی در قطع وزیری در ۲۱۶ و ۳۴۲ صفحه منتشر شده، اما این تفسیر با روش انحصاری خودش در ایران ادامه نیافته است.
در جلد اول مفسر تا شانزده مرحله از مراحل نزول را که همگی مربوط به سال اول رسالت پیامبر است، تفسیر کرده است. در جلد دوم نیز تفسیر مراحل هفدهم تا سی و پنجم که مربوط به سال دوم رسالت است،آمده است.
این دوره تفسیر از معدود تفسیرهایی است که بر اساس ترتیب نزول سورهها به رشته تحریر در آمده است. برای مثال در جلد اوّل، تفسیر سورههای زیر با این ترتیب آمده است: علق، مدّثر، مزّمل، قلم، فاتحه، مسد، تکویر، اعلی، لیل، فجر، ضحی، شرح، عصر، عادیات، کوثر، تکاثر، ماعون، کافرون.
عبدالرحمن حبنکه پیش از این، کتاب «التدبر الامثل لکتاب الله عزوجل» را تألیف کرده که به چهل قاعده تدبر قرآنی در هشتصد صفحه پرداخته است و پس از آن در صدد بر میآید تا قرآن را بر اساس آن قواعد و به ترتیب نزول تفسیر نماید (همان گونه که از عنوان آن بر میآید).
او تفسیر تدبّری خود را با این چهار مقدمه آغاز میکند:
۱. مفاهیمی متعلق به استعاذه و بسمله.
۲. حکم استعاذه قبل از قرائت در نماز.
۳. بسمله (بسم الله الرحمن الرحیم).
۴. تدبر تحلیلی درباره بسم الله.
سپس از تفسیر سوره علق شروع میکند. نکته قابل توجه آنکه او تفسیر هر سوره را در چهار عنوان ذیل دنبال میکند:
۱- بحثی در مورد نزول سوره.
۲- متن سوره و انواع قرائتهای آن.
۳- روایات و سخنانی که در مورد این سوره آمده است.
۴- موضوع سوره و موارد مربوط به آن.
ترتیب سورهها در این دوازده جلد بدین قرار است:
جلد ۱: سورههای علق، مدثر، مزمل، قلم، فاتحه، مسد، تکویر، اعلى، لیل، فجر، ضحى، شرح، عصر، عادیات، کوثر، تکاثر، ماعون، کافرون.
جلد ۲: سورههای فیل، فلق، ناس، اخلاص، نجم، عبس، قدر، شمس، بروج، تین، قریش، قارعه، قیامه، همزه، مرسلات.
جلد ۳: سورهای ق، بلد، طارق، قمر، ص.
جلد ۴: تفسیر سوره اعراف، از آیه ۱ تا ۱۷۱.
جلد ۵: سوره اعراف از آیه ۱۷۲ تا انتهای سوره و تفسیر سوره جن.
جلد ۶: سوره یس.
جلد ۷: سورههای فاطر وامریم.
جلد ۸: سورههای طه، واقعه، شعراء.
جلد ۹: سورههای نمل،قصص، اسراء.
جلد ۱۰: سورههای یونس، هود، یوسف.
جلد ۱۱: سورههای: حجر، انعام، صافات، لقمان.
جلد ۱۲: سورههای سبأ، زمر، غافر، فصلت، شورى، زخرف.
تفسیر معارج التفکر اولین بار در سال ۲۰۰۰ میلادی در پانزده جلد در دارالقلم دمشق به چاپ رسید. برخی، این کتاب را عصاره و چکیده عمر عبدالرحمن حبنکه میدانند. وی در سال ۱۴۲۵ قمری از دنیا رفت.
از سال ۱۳۶۱ شمسی، جلال الدین فارسی بر پایه ترتیب سورههایی که در روایت منسوب به امام صادق۷ آمده است ـ که موافق زمان نزول میباشد ـ یک دوره سیره پیامبر۶ به نامهای «پیامبری و انقلاب»،«پیامبری و جهاد» و «پیامبری و حکومت» تألیف کرد.
نامبرده در مقدمه کتاب نخستش تصویر جدولی را از تفسیر شهرستانی بر اساس چند روایت ترتیب نزول آورده است. این روایات عبارتاند از: ۱ـ روایت مقاتل ۲ـ روایت مقاتل از امیرمؤمنان ۳ـ روایت ابن عباس ۴ـ روایت ابن واقد ۵- روایت امام صادق۷.
وی به ترتیبهای عکرمه، حسن بصری، جابر بن زید و محمد بن نعمان نیز اشاراتی دارد و در تأیید آنها مینویسد: «در جریان مطالعه و تحقیق دیدم که سیاق آیات و دلالت تاریخی آن گواه بر صحت ترتیب نزول منقول است. اسناد و روایات تاریخی و بسیاری از شأن و اسباب نزولها و احادیث بر صحت ترتیب نزول آیات و وقایع به همانگونه که در روایت امام صادق۷ و ابن عباس آمده است، گواهی میدهند. بدین سان قرآن ـ به عنوان تاریخ عصر رسالت ـ و روایت صحیح ترتیب نزول و اسناد تاریخی همداستان شدهاند.» (پیامبری و انقلاب، /۱۸ـ۱۹)
فارسی به رغم چنین تأییدی که در مقدمه کتابش از ترتیب روایی نزول سورهها به عمل آورده، همچون محمد عزه دروزه ترتیب تعدادی از سورهها را تغییر داده است؛ سورههای حشر، منافقون و نور را به ترتیب پیش از سوره احزاب، و سورههای فاتحه، نساء، ممتحنه، فتح و زلزله را به ترتیب پس از آن نهاده، و سورههای حج،نصر و مجادله را به ترتیب پس از سوره بینه آورده است.
مؤلف در بسیاری از موارد که به تاریخ گذاری آیات و سورهها اهتمام میورزد، اغلب برای آن سندی ارائه نمیدهد. به طور مثال، در حالی که اغلب روایات آغاز نزول قرآن را در ماه رمضان گزارش کردهاند، وی نزول مطلع سوره علق را در ۲۷ رجب مقارن بعثت پیامبر میداند و بدون استناد به روایتی، نزول مطلع سورههای قلم و مزمل را نیز در ماه رجب و نزول مطلع سورههای مدثر و مسد را در ماه شعبان و نزول سوره تکویر را در ماه رمضان سال اول میداند. (همان، /۵۲ـ۶۲)
نامبرده در تفکیک هر سوره و تعیین ترتیب نزول آنها نیز از روی ذوق و سلیقه عمل میکند؛ برای مثال آیات ۱ و ۲ سوره مسد را بعد از مطلع سوره مدثر و آیات ۳ و ۴ آن را پس از سوره انشراح آورده است (همان، /۶۰ و ۷۲)؛ در حالی که آیه سوم سوره مسد با «واو» عطف شروع شده؛ «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَب» و بعید است که چنین فقرهای به طور مستقل نازل شده باشد.
وی در ترتیب قصهها نیز به تناقضات آشکاری گرفتار آمده است؛ به طور مثال پس از آنکه وقایع سال دهم بعثت از جمله وفات ابوطالب۷را گزارش کرده (همان،/۳۴۶)، جزو وقایع سال یازدهم هجرت ذیل آیات ۹۱و۹۲ سوره نحل مینویسد:
«عثمان بن مظعون در حالی که سخت تحت تأثیر قرار گرفته است، برخاسته و از رسول خدا۶خداحافظی میکند و نزد ابوطالب میرود و آن دو آیه را برایش میخواند، ابوطالب از آن خوشش میآید و...» (همان، /۳۷۶)
آقای عبدالکریم بهجتپور از اندیشمندان معاصر و یکی از طرفداران نظریه تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول میباشد که بر کارآمدی این روش نیز اصرار فراوان دارد. در مجموعه تفسیری «همگام با وحی»، قرآن کریم به ترتیب نزول سورهها تفسیر میشود. وی در جلد نخست کتاب خود به مبانی و کلیاتی در زمینه این روش پرداخته و تنها تفسیر شماری از سورهها در این مجلد ارائه شده است.
وی در مورد شیوه تفسیری خود بیان میدارد که این روش بر خلاف تفسیر ترتیبی و یا موضوعی عمل میکند و مفسر با توجه به منابع معتبر و جدولی که درباره چگونگی نزول آیات و سورهها و ترتیب آن
وجود دارد، به تفسیر آیات میپردازد. از این رو بر خلاف تفاسیر ترتیبی، ملاک مصحف کنونی نخواهد بود و بر پایه جدول فراهم آمده تفسیر انجام میشود.
ایشان هدف خود در این سبک تفسیری را کشف روشهای تحولآفرین در قرآن کریم میداند وابرای این منظور مقدماتی راجع به این سبک و نگرانیهایی که در این باب است و فوایدی که این سبک تفسیری دارد را ارائه میدهد و سپس وارد تفسیر سوره به سوره شده است.
وی معتقد است که تنها با تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول میتوان یک سیر منطقی برای تربیت مسلمانان و جامعه اسلامی به دست آورد، چرا که نزول تدریجی قرآن سبب تربیت و رشد جامعه عصرنزول گردیده است. از این رو باید قرآن بر این اساس تفسیر شود تا تربیت صحیح دینی و قرآن صورت پذیرد.
آقای بهجتپور در مقدمه کتاب خود به بیان چند مورد از تفاوتهایی که این سبک تفسیری با دیگر گرایشهای تفسیری دارد، اشاره کرده است. همچنین در بعضی از سورههای قرآن که بنا به اعتقاد ایشان، سوره دارای یک پیام و موضوع محوری است که دیگر موضوعات آن سوره حتی یکی دو سوره بعد از آن، حول آن موضوع میچرخند، این محورها را تحت عنوان «گام تحول» و یا «اصل» به خوانندگان معرفی کرده و محوریترین نکته در آن سوره را بیان کرده است. همچنین ایشان تلاش کرده در مقدمه، رابطه بین این سوره و سورههای قبل یا بعد را نیز معلوم کند.
وی در کنار این مقدمات تلاش کرده که اگر روایتی درباره فضیلت سورهای وجود دارد و آن روایت در ترتیب نزول سورهها دخالتی دارد و سبب نزولی را بیان کرده، به آن نیز اشاره کند و بعد از آن، هر سوره را به چند قسمت تقسیم نموده و در تقسیم سورهها ارتباط بخشهای مختلف سوره را با هم برقرار کرده است.
اولین جلد این مجموعه در سال ۱۳۸۷ چاپ و منتشر شده است.
محمد عابد الجابری اندیشمند نامور مراکشی، در زمرهبرجستهترین محققان میراث فکری دورهاسلامی قرار دارد. وی متفکر نوپرداز، پرآوازه و جنجال برانگیز دهههای هشتاد و نود قرن بیستم در جهان عرب است. از ویژگیهای ممتاز او وجود اندیشهای نظاممند در آثارش است.
او کوشیده تا نقد میراث را از بررسی و پژوهش در سطح آراء گذشتگان به بُنرسی و تحقیقی ژرفکاوانه در باب شالودهمعرفتی این آراء و چگونگی شکلگیری شیوههای تفکر در فرهنگ عربی، اسلامی بدل سازد.
او نوشتههایش را از مبادی مشخصی آغاز کرده و اهداف کاملاً خاصی را در نظر دارد و در چارچوبی مشخص و نیز با به کارگیری روش و مفاهیمی ویژه سعی در اثبات آنها دارد.
وی قبل از این تفسیر کتابی با عنوان «مدخل الی القرآن» در موضوع علوم قرآن تألیف است. این کتاب که محصول سال ۲۰۰۶ اوست، سبب میشود که او از سوی مجامع، محافل و اشخاص مختلف به خاطر دیدگاههایش مورد انتقاد قرار گیرد و حتی فتاوای تکفیر نسبت به او از سوی الازهر مصر داده شود.
دکتر عابد الجابری پس از این کتاب، بخش اول از پروژه نگارش تفسیر قرآنیاش را با عنوان «فهم القرآن الحکیم؛ التفسیر الواضح حسب ترتیب النزول» ارائه میکند. این تفسیر شامل سه جلد است که مؤلف طی آن نتیجه کلی و عملیای را که از مطالعه و پژوهش تفاسیر قرآنی به دست آورده است، منعکس میکند.
مؤلف در کتاب خود به این مطلب اشاره میکند که پذیرش این مسئله که قرآن کریم به هر زمان و مکانی تعلق دارد، حکم میکند که ما نیز با دگرگونی و تحولات شرایط هر عصری، فهم امروزی از قرآن کسب کنیم. وی در توضیح روش خود بیان میکند که با قرآن به مثابه نصی که بر حاشیهها و پاورقیهایش عبارتها، مثلها، قصهها، وعد و وعیدها و ... نوشته میشود، برخورد نکرده است.
وی اضافه میکند که هدفش توضیح این مسئله است که فهم قرآن کریم فقط نگاه کردن به متنی که حاشیه و پاورقیاش مملو از تفسیرها و تأویلات است، نمیباشد. همچنان که مراد از تفکیک این نص از آن حاشیهها و پاورقیها، کنار گذاشتن و عدم توجه به آنها نیست، بلکه پیوند دادن آنها به زمان و مکان خودشان است تا ارتباط ما در این عصر با همان نص که اصالت دائمی دارد،تسهیل شود.
مؤلف در مورد تسلسل سورهها معتقد است هر چند قرآن کریم طی بیش از بیست سال بر پیامبر اکرم نازل شد، اما تسلسل سورهها بر اساس ترتیب نزول، دارای سلسلهای منطقی است که از نظر مفهومی نیز با حوادث و جریانهای آن روزگار سازگاری دارد. از این رو جابری در کتاب خود مسیر وحی و دعوت پیامبر در مکّه را به شش بخش تقسیم میکند؛ مرحله اول: ربوبیت، الوهیت و نبوت، مرحله دوم: رستاخیز، جزا و صحنههای قیامت، مرحله سوم: مذمت و باطل شمردن شرک و بتپرستی.
وی این مراحل سهگانه را از اولین سوره نازل شده (علق) تا سوره یوسف که ۵۲ سوره نازل شده است، میشمرد که جلد اول تفسیر «فهم القرآن الحکیم» را شامل شده است. ۳۸ سوره مکّی دیگرمحتوای جلد دوم این تفسیر را تشکیل میدهد که در سه مرحله دستهبندی شده است. جلد سوم کتاب نیز اختصاص به ۲۴ سوره دارد که همگی جزء سورههای مدنی هستند.
مراحل سوره های مکی در سه قسمت به تفسیر در آمده است. در قسمت نخست که با عنوان «استهلال» آمده، بیشتر خصوصیات کلی سوره، موضوعات و محورهای آن مورد بحث قرار گرفته و تفاوت مراحل مختلف توصیف و تبیین شده است. در قسمت دوم، تفسیر هر یک از سوره ها دنبال شده و نویسنده به صورت بسیار کوتاه قسمت هایی از سوره را توضیح می دهد و در قسمت سوم که عنوان «استطراد» و «استشراف» گرفته، محورهای اصلی هر یک از مراحل به صورت مفصل به بحث و بررسی آمده است. وی در این بخش اشاره میکند که دعوت پیامبر اکرم از آغازین لحظات خود با توحید آغاز شد؛ لحظهای که آیه «إقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الّذی خَلَق» تلاوت شد و در آن سه مرحله جریان یافت که عبارتاند از: تأیید و تثبیت نبوت، تصدیق روز رستاخیز و باطل شمردن شرک و بتپرستی.
جابری در تفسیر قرآن با ساماندهی و تنظیم ـ اغلب ـ موضوعی روایات، اخبار و استنباطهای بسیاری که مفسران نقل کردهاند، بر آن بوده است تا مقصودش روشنتر بیان شود. از این رو موضوع تفسیر هر سوره را به سه بخش مقدمه، حاشیهها و تعلیق (شرح) تقسیم کرده است.
بخش مقدمه شامل معرفی کوتاهی است که جابری در آغاز هر سوره آورده و در آن مهمترین روایات را درباره اسباب نزول سورهها یا برخی از آیات یا روایاتی را که به فهم یا تعیین تاریخ نزول سروه یا شرایط نزول کمک میکند، ذکر کرده است.
بخش حاشیهها که در پایین صفحات آمده، شامل شروح و تعلیقاتی است که گاهی نیاز است ذکر شود تا خواننده از رأی و نظر مفسر خاصی یا روایات یا ملاحظاتی که آوردن آنها در داخل متن مقدور نیست،آگاه شود.
در بخش تعلیق هر سوره نیز مؤلف مهمترین قضایایی را که در هر سوره بررسی میکند، همراه با رأی و نظر خود درباره آن را به صورت خلاصه و فشرده ذکر کرده است.
نویسنده فهم القرآن در سه مجلد تفسیر خویش، بیست و چهار موضوع را یاد کرده است. در جلد اول ده موضوع که عبارتاند از: ۱. سحر ۲. وسواس ۳. اصحاب اخدود ۴. رب، الله و رحمان ۵.رؤیت خدا در قیامت ۶. حروف مقطعه ۷. جنت و نار ۸. جن و شیطان ۹. عباد الله و عباد الرحمن ۱۰.توحید، اصنام و تصویر.
در جلد دوم هفت موضوع به بحث گرفته شده که عبارت است از: ۱. رؤیت، کلام و خلق قرآن ۲. ارواح و عذاب قبر ۳. امکان حشر و عذاب قبر ۴. خلود و حشر چهار پایان و تناسخ ۵.روح ۶. رؤیت ۷. هجرت به مدینه.
در جلد سوم نیز این موضوعات به بحث گذاشته شده است: ۱. نسخ در قرآن ۲. محکم و متشابه ۳. همسران پیامبر ۴. ازدواج موقت ۵. قصه افک ۶. اخبار از منافقان ۷. اسباب نزول و مثال تحریم خمر.
او در این کتاب تلاش کرده است تا درباره فهم قرآن از طریق نزول آیات و نه بر اساس ترتیب آیات، رسیدن به یک تصور منطقی برای رسیدن به متن تکوینی قرآن و رسیدن به یک تصور موضوعی برای درک وحی نبوی را واکاوی کند.
این تفسیر در سال ۲۰۰۸ میلادی در لبنان چاپ و منتشر شد.
این اولین کتابی است که تاریخ صدر اسلام و عصر نزول قرآن را فقط بر اساس آیات قرآن به نگارش در آورده و از هیچ کتاب دیگری در این خصوص استفاده نکرده است. نویسنده، این روش خود را دلیلی آشکاربر همراهی و موافقت کامل قرآن با زندگی مسلمانان و انکار این ادعا میداند که قرآن فقط یک کتاب دینی و عبادی است و هیچ ارتباطی به وقایع رخ داده در زندگی عمومی مردم عصر نزول ندارد.
این کتاب از دو بخش تشکیل شده است:
بخش اصلی کتاب شامل ثبت اتفاقاتی است که از زمان شروع رسالت پیامبر در مکه مبنی بر دعوت مردم به آیین اسلام آغاز شده و تا وفات ایشان ادامه مییابد. در این بخش حقایق زیادی مطرح میشود که کتابهای تاریخی یا بدانها نپرداختهاند و یا از راههای مختلف دیگر که چندان قابل اعتماد نیستند، نقل کردهاند.
همچنین در این بخش از سیر زندگانی پیامبر اکرم۶ و تعداد همسران ایشان و عمر شریف آن حضرت در زمان آغاز رسالت و هنگام وفات و موارد مشابه دیگر سخن به میان میآید. نیز در مورد حضرت ابراهیم و مکان زندگی وی و هجرت ایشان و تعداد فرزندانشان سخن رفته است. و اینکه مصر کجاست و فرعون کجا غرق شد و چاه مدین در کجا واقع است و حضرت عیسی در کجا به دنیا آمد و زندگی کرد و ...؛ موارد تاریخی بسیاری که بر خلاف آموختههای ما از کتب تاریخی است و تمام آنها فقط از قرآن استخراج شده است.
بخش دوم کتاب مربوط به ترتیب نزول سورههای قرآن بر اساس یک روش ثابت و واضح است، چرا که بنا به اعتقاد نویسنده، شناخت ترتیب نزول سورهها برای پی بردن به اتفاقات رخ داده در عصر نزول امری مهم و ضروری است، همان طور که این شناخت فهم آیات و مراد آنها را بدون نیاز به تأویل و تفسیرهای مختلف آسان و راحت میکند.
این کتاب در سال ۲۰۱۰ میلادی در بیروت به چاپ رسیده است.
اسعد احمد علی، اندیشمند عربزبان و سوری تبار متولد سال ۱۹۳۷ میلادی است. وی در چند رشته دارای دکتراست و مدرک دکترای عرفان خود را از دانشگاه تهران گرفته است.
اسعد احمد علی معتقد است نزول سورههای قرآن بر اساس یک سیر تربیتی مدون و جامع صورت گرفته که در نهایت منجر به تربیت امت اسلامی در زمان رسول خدا شده است. از این رو وی در کتاب خود،تربیت اسلامی ـ قرآنی را بر اساس ترتیب نزول آیات و سورهها تنظیم و تدوین میکند.
در طرح او تربیت قرآنی شش مرحله داشته و دارد:
مرحله نخست: شناسایی و نشان دادن حکمت تربیتی جاودان
مرحله دوم: طلوع سپیده دم
مرحله سوم: بیداری و شکوفایی ژرفای عناصر تربیتی
مرحله چهارم: بیداری و خیزش امت عدل و حق
مرحله پنجم: مرزیابی و مشخص ساختن بین فطرت و دلخواهها
مرحله ششم: تداوم و استمرار پیروزیها
اسعد احمد علی در هر یک از این شش مرحله، تفسیر نوزده سوره قرآن را بیان میکند. نویسنده در پرتوی این تعابیر ادبی، نکات محتوایی را مطرح میکند. به عنوان نمونه مرحله نخست را به چند دوره تقسیم و در ابتدا دورهای به نام دوره علاقه و ارتباط را ذکر میکند که مقطع نزول سورههای علق، قلم، مزمل، مدثر و فاتحه است.
به نظر وی در این دوره و همزمان با نزول سورههای یاد شده، چند مفهوم اعدادی و تمهیدی مطرح میشود:
۱. قرائت: این مفهوم در سوره علق مورد توجه قرار میگیرد و موضوع و جهات قرائت را بازگو میکند.
۲. کتابت: این مفهوم در سوره قلم مورد عنایت است.
۳. برنامهریزی روزانه و عمل به دستورات الهی: که موضوع نخستین سوره مزمل است.
۴. امر به تعامل و ارتباط انذاری: که در سوره مدثر پیامبر۶مأمور به آن میشود.
۵. ارزیابی و محاسبه: که در سوره فاتحه بدان پرداخته شده است.
بنا به اعتقاد وی، موارد فوق همان سیری است که در عصر حاضر، تربیت انسانها بر اساس آن در جوامع مختلف صورت میگیرد و این دورهای است که زمینه را برای ورود به دوره پسین که دوره مواجهه و برخورد با مخالفان است، فراهم میکند. (۳۹-۵۱)
نویسنده همچنین دیگر مراحل ششگانه فوق را به موارد مختلف تقسیم میکند.
اولین چاپ این کتاب مربوط به سال ۱۹۷۹ میلادی است و چاپ اخیر آن در سال ۲۰۰۴ در دمشق انجام یافته است.
آقای جمشید ابزاری نیز از نویسندگان معاصر است که بر اساس نظریه تفسیر به ترتیب نزول اقدام به نگارش مجموعه «تفسیر تحلیلی قرآن کریم» نموده است. ایشان در این مجموعه که در ابتدا با عنوان «مقدمهای بر تفسیر تحلیلی قرآن کریم» در هشتاد صفحه در سال ۱۳۸۱ منتشر شد، به مبانی، اصول، اهمیت و ضرورت روش تفسیر بر اساس ترتیب نزول پرداختهاند.
ایشان در مقدمه این تفسیر میگوید:
«هدف اصلی از ارائه این کتاب علاوه بر ارائه تفسیری «نو» از قرآن کریم، نشان دادن اصالت و کارآیی و فواید روشی است که زیربنای این تفسیر است تا علاوه بر کاربری تفسیری، قسمتی از ارزشهای روش مذکور را نشان دهد و توجه خواننده خاص را برای بررسی و ارزیابی دقیقتر آن برانگیزد تا سایر مزایا و امکانات آن نیز شناخته شود. به همین خاطر سعی شده است که این کتاب لزوماً یک جلدی و کم صفحه و نتیجتاً ارزان عرضه شود.»
ویژگیهای این تفسیر به شرح زیر میباشد:
۱- تفسیری است کوتاه، ساده، فشرده، به صورت تحلیلی، همراه با ترجمه فارسی روان از متن قرآنی.
۲- محوریت تفسیر استخراج پیامهای قرآن در قالب درس و درب است. هدف این تقسیم بندی تأکید بر برجسته کردن نقش هدایت و تربیت این کتاب آسمانی است. در این کتاب سعی شده آن پیامها کشف و عرضه شود و خواننده با خواندن آیات، هم متن را بهتر بفهمد و هم پیامهای اصلی آیه را دریابد.
۳- در این تفسیر، در هر پاراگراف، به ترتیب چهار بخشِ متمایز قابل تشخیص است: متن عربی، خلاصه تفسیر همان پاراگراف، ترجمه فارسی و شرح مختصر بعضی از عناصر پاراگراف که نیاز به شرح دارد.
تفسیر خلاصه پاراگراف در یک کادر تحت عنوان «درس» و «درب» درج گردیده که به ترتیب «خلاصه پیام سوره» و «خلاصه پیام همان پاراگراف» است که اولی به روشی که در مقدمه مؤلف به تفصیل تشریح شده، از خود سوره استخراج گردیده و دومی «برآیند» درس سوره و متن پاراگراف است.
چون در هر پاراگراف «درس» تکرار می شود، از این رو خواننده در سوره های نسبتاً بلند و بلند، سیر منطقی مطلب را از دست نمی دهد و استفاده بهتری از مطالب سوره می کند.
متن کامل این کتاب در سایت www.analyticquran.com موجود میباشد.
آقای حکیم متولد ۱۳۳۲ شمسی در کربلاست و دروس خارج فقه و اصول خود را در حوزه قم گذرانده است. وی در صفحات کوتاهی در شمارههای ۱ و ۲ فصلنامه «مدیریت در اسلام» به موضوع مطالعه قرآن به ترتیب نزول سورهها پرداخته است.
آنچه بیان شد، حاصل تفحصی است که در مورد کتابشناسی تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول صورت گرفت. هر چند نگارنده مدعی نیست که تمام آنچه در این موضوع نگاشته شده،گرد آورده و احتمال فراوان داده میشود که کتابها و یا مقالاتی نیز مغفول مانده است، اما این موارد جزء مشهورترین تألیفاتی است که در این زمینه به رشته تحریر در آمده و در دسترس میباشد.